23ماهه شدی عزیزم
فقط یک ماه مونده تا تولد 2 سالگیت دخترکم ،چقدر زود گذشت ، ما هر صبح با دیدن تو پر از انرژی شدیم و شبها باتو خوابیدیم و تو همه زندگی ما شدی دخترکوچولوی من و بابایی . این روزها تقریبا همه کلمات رو میگی یه وقتایی یه چیزایی میگی که من تعجب میکنم مثلا چند روز پیش داشتی میزدی روی صورت عروسکت و می گفتی ادب من با چشمای گرد نگات می کردم آخه من هیچوقت این کارو نکرده بودم و اصلا کلمه ادب رو نگفته بودم . یه روز که داشتم سالاد درست می کردم گفتی خیار وقتی بهت دادم گفتی نمک آخه وروجک از کجا یاد گرفتی که باید روی خیار نمک زد این حرکت توی خونه ما اصلا انجام نمیشه ما خیار رو بدون نمک می خوریم و یادم نمییاد جایی دیده باشی . یه روز دیگه بدون دمپایی...
نویسنده :
مامان شیما
17:20